پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال
پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال

دروغ…

اون شبى که قرار گذاشتیم سر قولمون بمونیم یادته؟

من بهت گفتم دروغ بزرگترین گناهه ولى تو گفتى ناامیدى بزرگتره

گذشت…

تا اینکه اون شب لعنتى فرارسید و تو با یه دروغ، زیر قولت زدى

قولى که حتى یک هفته هم نتونستى روش بمونى

تو گناه بزرگى مرتکب شدى

همون شب خواستم قیدت رو بزنم

و زدم!

ولى یادم اومد که بهم گفته بودى ناامیدى بزرگترین گناهه

پس به دلم گفتم "لطفا ناامید نشو!!"

باهات آشتى کردم

ولى تو دوباره بهم دروغ گفتى

و من دیگه روم نمى شد حتى از سه کیلومترىِ دلم رد بشم

آخ که مادرت به عزات بشینه بى شرف

آخرشم که گفتى هیچ وقت نمیتونى رو قولت بمونى

ولى میخواى که همیشه باهام دوست بمونى

خدایا یه سوال مى پرسم لطفا جواب بده

البته خودت که افتخار نمیدى

ولى دستور بده که بهم انتقال بدن

"چرا من باید همیشه به یه تیکه آشغال بچسبم؟"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد