پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال
پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال

مادر

...

مادرم!

تو را می خوانم!

تو را می خوانم ای تندیس پاکی ها و مهربانی ها!

ای بهانه ی نفسهای زخمیِ پسرکِ نبردهای نابرابر تنهایی!

با همه ی وجودم به روحِ ملکوتی ات عشق می ورزم


مادرم!

قلب پسرک آسمانی ات، پُر از مِهر به چشمان خداییِ توست

مهربانِ من! تمامِ خودم را برمی دارم،

یک گوشه ی این دنیای نامهربان می نشینم

و تا دنیا دنیاست،

کاخ هایی از شعر با سرستونهای عشق برای چشمانِ آسمانی ات بنا می کنم


مادرم!

ای که چشمانت مقصود غزلهای مستانه و چراغ شبهای تار من است

دیر نباشد که فرشتگان، شعله های عشق پسرک به مادرش را

از فراز ابرهای سپید، با حریری از جنس پیرهنت به بهشت ببرند...

چه آتشی به پا شود!


مادرم!

بخاطر بیاور آن زمان که مرا به دنیا آوردی،

اولین نوری که دیدگانِ ناتوانم را نوازش کرد، برقِ چشمانِ آسمانیِ تو بود

و دستانت، زیباترین هدیه ی خداوند در سیزدهمین روز از سیزده هزارمین سالِ آفرینشِ غم!

.

.

.

وَه که چه زیباست قطره ی اشکی که در چشمانِ پسرکِ آسمانی ات حلقه زده است...

این سومین شبی هستش که وسط چت کردن تو وایبر،

وقتی پنج دقیقه سکوت میکنم، خوابش می بره



به چشمات قسم

یک تارِ موی گندیده ی تو رو به عالم و آدم نمیدم

"... تو این زندگی!"

من آدم بد دهنی نیستم ولی 

این عبارت تقریبا هرروز از دهن من خارج میشه

یا مثلا:

" کاش تولدم میماند برای بعد؛ به کجای دنیا برمیخورْد؟!"

امروز جمعه بود. البته هنوزم هست

ساعت شیش و نیم از خواب بیدار شدم

و به خودم گفتم روز خوبی خواهم داشت

کلی تلقین کردم که من میتونم خوب و شاد باشم

خداییش مشکلی هم نبود

اما هنوز ٥-٦ ساعت نگذشته بود که....




هه! قدیمیا اعتقاد داشتن انسان یا از نسل نور هستش و یا از نسل ظلمت

حالا تو بگو

کسی که حتی ٢٤ ساعت روی خوش ندید، از کدوم نسله؟!

پسرک.... تنهایی..... تاریکی....

Beautiful Lie

زندگی از مرگ پرسید:

چرا مردم عاشق من هستند و از تو متنفرند؟

مرگ پاسخ داد:

چون تو یک دروغ زیبایی و من یک حقیقت دردناک!