پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال
پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال

عشق ...؟! هه

آنسوی کویر، کرکسی ها

با نیت آشیانه رفتند

آنان که عیار ِ یار بودند

از پشت مرا نشانه رفتند


وقتی قلم اهل سود باشد

بر خاج و صلیب مانده شعر است

چشمی به وفات واژه تر نیست

چیزی که غریب مانده شعر است


دور و بر صفحه حلقه بستید

تا شعر شدم قلم شکستید

پرواز شدم قفس کشیدید

 تا حرف زدم به فحش بستید


از حنجره های بغض خورده

آواز شدم گلو گرفتید

صد بار به جمله باز گشتم

رو کردم و باز رو گرفتید


بر عهد عتیق خویش هستم

هر چند دلم هزار چاک است

مادر عطشی رکیک دارم

اما دهنم هنوز پاک است

می ترسم


خیلی وقت بود 

که دلم اینجوری نشکسته بود

خدایا!

میخوای دوباره برگردم به اون دنیای لعنتی؟؟؟

میخوای باز عاشق پسرک خودم بشم؟؟؟

باز شروع کردی؟؟؟؟

جواب بده

برگردم؟؟؟؟؟

دراکولای غمگین

بعد از تــو الکل خورد من را… مست خوابیدم

بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم


بعد از تو لای زخــــــــــم هایم استخوان کردم

با هر که می شد هر چه می شد امتحان کردم


خاموش کردم توی لیوانت خدایـــــــــم را

شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را


رنگین کمان کوچکی بـــر روی انگشتم

در اوّلین بوسه، خودم را و تو را کشتم


هی گریه می کردم به آن مردی که زن بودم

شب ها دراکـــولای غمگینی کـــــه من بودم


و عشق، یک بیماری ِ بدخیم ِ روحی بـــود

تنهایی ام محکوم به سـ-کس گروهی بود


سیگار بــــــا مشروب بــا طعم هماغوشی

یعنی فراموشی… فراموشی… فراموشی

تنهــــــایی ِ در جمع، در تن های تنهایی

با گریه و صابون و خون و تو، خودارضایی


دلخسته از گنجشک ها و حوض نقاشی

رنگ سفیدت را به روی بوم می پاشی


لیوان بعدی: قرص های حل شده در سم

بـــــاور بکن از هیچ چی دیگر نمی ترسم


پشت ِ سیاهی هــــای دنیامان سیاهی بود

معشوقه ام بودی و هستی و… نخواهی بود