پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال
پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال

برای تو...

ای مهربان بهانه ی دلم!

ای سایه سارِ صبور و تنْ خسته ام!

و ای خیس ترین باران تاریخ!

تو آنی که در مصیبتی آبان وار

با قطره قطره اشک های پاک و پاییزی ات

هرچه عشق زمینی را خجل کردی

و با سوز صدای خسته و زخمی ات

واژه واژه رمان های عاشقانه ی جهان را

به آتش کشیدی!

از عمق سیزده هزارساله ی تاریخ

با تو نجوا میکنم

 می شنوی ام؟

نیاز

وقتی BLBOY بودم احساس نیاز برام مفهوم نداشت

نه اینکه نمیدونستم چیه؛ نه

هر نیازی رو با گوشه چشم پسرک

 توی خودم خفه می کردم

روی خودم و نفسم کنترل داشتم

کافی بود بخوام که نخوام!

حالا ولی...



کجایى پسرک؟؟

پسرک کجایی؟؟؟


من همیشه با بقیه فرق داشتم

از همون روز اول

یادمه تو صف نونوایی همیشه وقتی نوبتم می شد

یه قلدر میومد و منو میزد کنار و من میرفتم ته صف

و دوباره دوساعت توی صف لعنتی می موندم

یه بار یادمه بعد از ٤ ساعت

وقتی نوبتم شد، نون تموم شد

و من انگار که غم عالم رو سرم ریخت

تو مسیر خونه فقط گریه کردم

اما بی صدا...

توی دبیرستان همکلاسیام دوس دختر داشتن

من اما ...


أه حالم بد شد