پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال
پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرکان نبردهای نابرابر تنهایی

پسرک بی ال عشق پسر به پسر رنگین کمان همجنس عشق پاک پسران بی ال

امتحان...

خدایا شرمنده ام که توی کارت دخالت میکنم

اما خودت که می دونی

 اینا که چیزی نیست داری باهاش امتحانم میکنی

من امتحان ریاضی تو رو ١٩ شدم

داری امتحان دیکته رو ازم میگیری ببینی چند میشم؟!

بازم شرمنده ها

ولی نمیتونم جلوی خنده م رو بگیرم!


سر از کار چشمات کسی درنیاورد...

دارم این آهنگ محسن یگانه رو گوش میدم...

دلم میخواد...

همیشه دوس داشتم یه خونه داشته باشم

که توش تنهای تنها زندگی کنم

و فارغ از هیاهوی جهان

بی خبر از همه چی

از صبح تا شب

از شب تا صبح

توی خودم باشم.


وقتی هم که خواستم برم بیرون

ماشین تمیزم رو استارت بزنم

کمربندم رو نبندم!

در داشبرد رو هم باز نکنم!

و راه بیفتم

برم توی یه جاده ی باریک و خلوت

 کیلومترها برونم

و  به تنها آهنگی که توی فلش دارم گوش بدم

اونقدر که خسته بشم

و دوباره برگردم خونه


و باز

از صبح تا شب

از شب تا صبح

توی خودم باشم...

پس کی نوبت من میشه؟

خدایا میخوای به حساب ناشکری بزاری بزار

به حساب بچگی و کم حوصلگی بزاری بزار

به حساب هرررررر  چی میخوای بزاری بزار

فقط بگو کی نوبت من میشه

دیگه بهشتتم نمیخوام

جهننننننننننمم میام

فقط منو از دست این آدمات نجات بده

التماس میکنم بزار بیام پیش خودت

هرکاری باهام میکنی بکن

تو رو به این آخرین روز ماه رمضون قسم همین الان جونمو بگیر و خلاص

Boys 2014

امروز فیلم Boys رو دیدم. هلندی بود. اسم فیلم به زبان اصلی Jongens هستش.

یه باشگاه دو و میدانی هست که پسرا تمرین میکنن برای شرکت در مسابقه دو امدادی.

دوتا رفیق(تام و سیگر) که با هم میرن تست میدن، برای عضویت در تیم چهارنفره  امدادی(نوجوانان) انتخاب میشن.

مربی میگه دو تای دیگه هم قبلا انتخاب شدن که اونجا هستن.(تام و مارک)

خلاصه چهارتایی با هم تمرین میکنن

یه روز هم میرن توی رودخونه شنا میکنن و شوخی میکنن

یه روز سیگر با دوچرخه داره میره که میبینه مارک با شرت کنار رودخونه نشسته

میخواد یواشکی راهشو کج کنه که مارک متوجه میشه و بهش سلام میکنه و خلاصه باهم شنا میکنن

آخرای شنا، دستاشونو به یه تنه درخت که توی آب افتاده تکیه میدن.(پوستر فیلم هم همینه)

مارک سیگ رو میبوسه و بعدش سیگ، مارک رو

لباس که میپوشن و از هم جدا میشن، سیگ به مارک میگه: من همجنساز نیستم!

مارک هم میگه: خب معلومه!

بقیه ی فیلم هم کم و بیش اینجوری پیش میره. توی مسابقه ی تیمی هم که اول میشن.

سکانس آخرین سکانس فیلم هم با هم با موتور دارن از کادر خارج میشن.

اگرچه سکانس، چیپ به نظر میاد(!) اما خوش به حالشون که خوب تموم شد...

تو یکی از دیالوگ های اوایل فیلم، وقتی سیگر به مارک میگه: تو چطوری سریع می دوی؟

مارک ج میده: وقتی به هیچ چیزی فکر نمیکنم، سریعتر از همیشه می دَوم...

حتی گاهی بعضی وقتا بعد از مسابقه میفهمم داشتم می دویدم!

پی نوشت:

دانشگده بین خوابگاه و سلف سرویس قرار داشت

پسرک گاهی وقتا که پیاده از خوابگاه به سمت دانشکده میرفت، سر از سلف سرویس در می آورد!

یهو متوجه می شد 300 متر اضافه رفته! و تندتند بر می گشت که به کلاس برسه

هیشکی نمیدونه چرا پسرک اینجوری می شد.

شاید وقتی به هیچ چی فکر نمیکرد، سریعتر از همیشه راه میرفت 

 شایدم اونقدر غرق رویا بوده که  ...

 اصلا شاید...

حال بد


مدتهاست که دیگه هیچی دلم رو خوش نمیکنه

واقعا هیچی! حتی...

مدتهاست که از اون دنیای لعنتی جدا شدم(مثلا)

هم پشیمونم هم سرگردون هم میترسم که برگردم...

 تو همه ی سالهای دور از دنیای شما آدمها،

فوتسال دوای دردها و جانشین تنهایی های من بوده

اما مگه اون بیچاره چقدر میتونه پا به پای پسرک، زجر بکشه؟؟

مدتهاست حالم خوب نیست

دکترها بهش میگن افسردگی

من بهش میگم زندگی در  دنیای لعنتی

هرچی که هست، حال خوبی نیست...

لیله الرغائب

برای خودم هیچ آرزویی نکردم

حتی برای پسرک هم هیچی نخواستم...

فقط برای تو دعا کردم

و برای اون



ب غ ض

ل ع ن ت


چو به حشرگه درآیی همه همچو طفلِ مکتب

فکنند نامه‌ها را ز کف از پیِ تماشا!

برو لعنتی برووووووو

حالا که من 

با همه ی ضعف و خستگیم

سیزده هزارسال تمام

با لشکر ستمگری به نام  "تو" جنگیدم و جنگیدم

تا شکستش دادم،

پرچم دوستی بالا می بری؟؟!

 

دیگه برام مُردی

بزار برات مُرده باشم  ای "تو" ی لعنتی

?Can a boy be in love with a boy


the answer is yes! and there is nothing wrong in it

When a child is born, the brain of both girl child and boy child is the same (it works in same manner) and over the period of time the brain starts developing itself. So if the brain of boy develops slightly less than intended , then the boy thinks slightly like females and starts liking a boy . Likewise, if the brain of girl is slightly more developed, then she thinks slightly like a boy and she starts liking a girl. This explains why we have gays and lesbians.

نظرتون؟؟

نرو...

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود

این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد

دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود


نرو...